English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6193 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
at the request of U تقاضای
aggregate demand U تقاضای کل
at the instance of U به تقاضای
total demand U تقاضای کل
composite demand U تقاضای مرکب
joint demand U تقاضای مشترک
request substitution U تقاضای تعویض
at my request U مطابق با تقاضای من
complementary demand U تقاضای تکمیلی
factor demand U تقاضای عوامل
final demand U تقاضای نهائی
elastic demand U تقاضای با کشش
effective demand U تقاضای موثر
request to send U تقاضای ارسال
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
excess demand U تقاضای بیش از حد
re claim U تقاضای مجدد
gives U تقاضای رای
inelastic demand U تقاضای بی کشش
demand for payment U تقاضای پرداخت
complementary demand U تقاضای مکمل
market demand U تقاضای بازار
application U تقاضای کار
national demand U تقاضای ملی
give U تقاضای رای
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
applications U تقاضای کار
at the instance of U بر حسب تقاضای
giving U تقاضای رای
application for loan U تقاضای وام
derived demand U تقاضای مشتق شده
demand U تقاضای خرید کالا
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
soft market U بازار با تقاضای خوب
tax U تحمیل تقاضای سنگین
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
rpo U تقاضای مظنه قیمت
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
demanded U تقاضای خرید کالا
demands U تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand U تقاضای کشش دار
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
to request issuance U تقاضای صدور کردن
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
rts U Send To Request تقاضای ارسال
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
reclama U تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
reclamation U تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
search U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searchingly U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
disoblige U دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channels U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled U 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queued U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue U 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
subjects U تابع
function generator U تابع زا
follwer U تابع
accessory U تابع
amenable U تابع
adjective U تابع
adjectives U تابع
servitor U تابع
sequela U تابع
tributaries U تابع
function code U کد تابع
subjected U تابع
dependants U تابع
dependant U تابع
subject U تابع
sequent U تابع
subjecting U تابع
submission U تابع
tributary U تابع
functions U تابع
subservient U تابع
incident U تابع
subsidiary U تابع
subsidiaries U تابع
subordinate U تابع
citizens U تابع
subordinated U تابع
incidents U تابع
apanage U تابع
subaltern U تابع
subordinative U تابع
dependent U تابع
ancillary U تابع
subalterns U تابع
passive U تابع
passives U تابع
subordinates U تابع
suffragan U تابع
functioned U تابع
citizen U تابع
subordinating U تابع
function U تابع
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
inverse function U تابع وارون
dependent U تابع نامستقل
characteristic function U ویژه تابع
linear function U تابع خطی
characteristic function U مشخصه تابع
load function U تابع بار
intrinsic function U تابع فطری
inverse function U تابع معکوس
control function U تابع کنترلی
lagrangian function U تابع لاگرانژی
continuous function U تابع پیوسته
echelons U ردههای تابع
built in function U تابع توکار
approximation function U تابع تقریب
minimal function U تابع کمین
analytical function U تابع تحلیلی
allocation function U تابع تخصیص
aggregate production function U تابع تولید کل
consumption function U تابع مصرف
logical function U تابع منطقی
characteristic function U تابع مشخصه
boolean function U تابع بولی
logic function U تابع منطقی
logarithmic function U تابع لگاریتمی
approximating function U تابع تقریب
integrand U تابع زیرانتگرال
input function U تابع اولیه
generating function U تابع زاینده
distribution function U تابع توزیع
generating function U تابع مولد
eigenfunction U ویژه تابع
function invocation U احضار تابع
function generator U مولد تابع
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
0تابع تولید همگن چیست؟
0حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com